پرولاکتین و اختلالات خود ایمنی

ﻋﺪﻡ ﺗﻘﺎﺭﻥ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﻫﺎی ﺧﻮﺩاﻳﻤﻦ ﺑﻴﻦ ﺩﻭ ﺟﻨﺲ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﻨﻨﺪﻩ یکی اﺯ ﻣﺒﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻣﺸﺎﻫﺪاﺕ در بیماری های ﺧﻮﺩایمنی می ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻨﻆﺮ می رسد ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﻫﺎی جنسی ﻧﻘﺶ ﻣهمی ﺩﺭ اﻳﻦ ﺩﻭﮔﺎنگی ﺑﺎﺯی می کنند. ﺷﻴﻮﻉ ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺧﻮﺩاﻳﻤﻨﻲ  ﺑﻴﻦ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺳﻨﻴﻦ ﺑﺎﺭﻭﺭی، ﺷﺮﻭﻉ ﻳﺎ ﻋﻮﺩ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺩﺭ ﻃﻲ ﺑﺎرﺩاﺭی و ﭘﺲ اﺯ ﺯاﻳﻤﺎﻥ اﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺑﺤﺜﻬﺎیی ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻛﻪ اﻳﻦ ﻓﺮﺿﻴﻪ ﺭا ﺣﻤﺎﻳﺖ میﻜﻨﻨﺪ. ﻗﻂﻌﺎ، ﻣﺎﺩﺭ ﺷﺪﻥ ﻳﻜﻲ اﺯ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎﻱ ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﺮاﻱ ﺳﻴﺴﺘﻢ ایمنی اﺳﺖ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎﻳﺪ اﺟﺎﺯﻩ ﻟﻘﺎﺡ ﺭا ﺑﺪﻫﺪ ﺑﻠﻜﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮاﺕ ﭘﻴﭽﻴﺪﻩ ﻏﺪﺩ ﺩﺭون ﺭﻳﺰ ﻧﻴﺰ ﻣﻘﺎﺑﻠﻪ ﻧﻤﺎﻳﺪ.

پرولاکتین و اختلالات خود ایمنی:  در حال حاضر بیش از 80 اختلال خودایمنی تشخیص داده شده اند که در آنها پاسخ های ایمنی ناهنجار علیه بافت ها و اندام های خودی مختلف نقش مهمی را ایفا می نمایند. وجود دو جنس مختلف یکی از مبهم ترین مسائل در ارتباط  با بیماری خودایمنی می باشد. بنظر می رسد  ژن های حساس، اصلاحات اپی ژنتیکی، ترکیب میکروبی دستگاه گوارش مرتبط با جنسیت و هورمون های جنسی پایه اصلی این عدم تقارن باشند. شیوع بیشتر خودایمنی در بین زنان در سنین باروری، عود مجدد بیماری در طی بارداری و پس از بارداری تعدادی از مباحثی می باشند که این فرضیه را حمایت می کنند. در واقع، واکنش ایمنی، قدرت بیشتر ارائه آنتی ژن و پاسخ های میتوژنیکی، تولید افزایش یافته آنتی بادی، سطح بیشتر ایمونوگلوبولین (Ig)، و توانائی رد سریعتر پیوندها در زنان به میزان بیشتری وجود دارد. سیستم ایمنی و نورواندوکرین (عصبی و غدد درون ریز ) بطور نزدیکی با هم مرتبط هستند و از ارتباط دو طرفه پویایی برخوردار می باشند. پرولاکتین دارای اثر تحریک ایمنی شناخته شده ای خصوصا در جلوگیری از انتخاب منفی لنفوسیت هایB اتوراکتیو است و خودایمنی را شروع می نماید. در نتیجه افزایش پرولاکتین در خون با چندین بیماری خودایمن همراه می باشد و در بیماری زایی آن تأثیر دارد. اگرچه مکانیسم درگیر در این ارتباط بطور کامل شناخته نشده است، اما این موضوع که پرولاکتین می تواند در ارتباطات و تنظیمات سلول های ایمنی تأثیر داشته باشد به ثبت رسیده است.

ﻫﻤﻮﺳﺘﺎﺯی ﻫﻮﺭﻣﻮنی تأثیراﺳﺎسی ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻴﺎبی به ﻳﻚ ﺳﻴﺴﺘﻢ ایمنی ﻛﺎﻣﻞ ﻭ ﺳﺎﻟﻢ ﺩاﺭﺩ. ﭘﺮﻭﻻﻛﺘﻴﻦ (PRL) ﻳﻚ ﻋﻤﻠﻜﺮﺩ دوگانه ﺩاﺭﺩ یعنی ﺑﻌﻨﻮاﻥ ﻳﻚ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ و ﻳﻚ ﺳﻴﺘﻮﻛﻴﻦ ﻋﻤﻞ ﻣﻲ ﻧﻤﺎﻳﺪ. اﻳﻦ ﻫﻮﺭﻣﻮﻥ ﺑﺎ ﻧﻮﺳﺎﻥ ﺳﻴﺴﺘﻢ ایمنی، ﺑﺨﺼﻮﺹ ﺟﻠﻮﮔﻴﺮﻱ اﺯ اﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻨﻔﻲ ﻟﻨﻔﻮﺳﻴﺖ ﻫﺎﻱ B ﺧﻮﺩﻓﻌﺎﻝ ﺷﻮﻧﺪﻩ ﺗﺪاﺧﻞ ﺩاﺭﺩ. به همین ﺗﺮﺗﻴﺐ، اﻓﺰاﻳﺶ ﭘﺮﻭﻻﻛﺘﻴﻦ ﺧﻮﻥ در ارتباط ﺑﺎ ﺑﻴﻤﺎﺭی ﺯاﻳﻲ و ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﭼﻨﺪﻳﻦ اﺧﺘﻼﻝ ﺧﻮﺩاﻳﻤﻦ ﺗﻮﺻﻴﻒ ﺷﺪﻩ اﺳﺖ. دوپامین یا با تأثیر مستقیم روی هیپوفیز یا تحریک گیرنده های پس سیناپسی دوپامین در هیپوتالاموس که باعث افزایش رهاشدن فاکتورهای جلوگیرنده پرولاکتین می شود  یک بازدارنده مؤثر ترشح پرولاکتین محسوب می شود. بنابراین مشخص شده است که آگونیست های دوپامین در بین بیماران خودایمنی دارای مزایای بالینی بوده و قول کشف یک درمان امیدوارکننده را می دهد. در این مقاله ما کوشش می کنیم که یک مرور کلی انتقادی از ارتباط بین پرولاکتین، بیماری های خودایمن و مادر بودن داشته باشیم.

پرولاکتین، بعنوان هورمون و سیتوکین

پرولاکتین یک هورمون پپتیدی 23 کیلو دالتونی است که از راه محور hypothalamic–pituitary–adrenalتحت مهار تونیک دوپامین در غده هیپوفیز ترشح می شود. بطور جالبی این هورمون می تواند در جایگاه های خارچ هیپوفیزی از جمله decidua (آستر غشائی رحم که بعد از تولد بچه یا در موقع قاعدگی از رحم خارج می شود)، تخمدان، پروستات، غدد پستانی، بافت چربی، مغز، و سلول های ایمنی نیز تولید شود. پرولاکتین هنگامیکه در قسمت های خارج هیپوفیزی تولید می شود دارای وزن ملکولی متفاوت و واکنش دوگانه می باشد. افزایش پرولاکتین در خون معمولا بعنوان  میزان ناشتا بالای 20 نانوگرم در میلی لیتر در مردان و بالاتر از 25 نانوگرم در میلی لیتر در خانم ها تعریف می شود. میزان مورد انتظار در بین جمعیت سالم بالای 3% می باشد.

مقادیر بطور فیزیولوژیکی  در طی شیردهی افزایش می یابد اما در نتیجه چندین بیماری از جمله پرولاکتینوما (شرایطی است که بر اساس آن تومور غیرسرطانی در غده هیپوفیز که در مغز قرار دارد شروع به تولید بیش از حد هورمون پرولاکتین می نماید)، کم کاری غده تیروئید و نارسایی آدرنال نیز افزایش پیدا می کند. علاوه براین، ترشح پرولاکتین توسط سیتوکین ها از جمله اینترلوکین 1 (IL-1)، IL-2، و IL-6 که محرک  هستند و اندوتلین 3 و اینترفرون گاما (IFN-γ) که نقش مهاری دارند تنظیم می گردد. این هورمون می تواند ایزوفرم های متعددی داشته باشد. سه ایزوفرم اصلی شامل مونومر ( پرولاکتین کوچک آزاد)، پرولاکتین بزرگ، و ماکروپرولاکتین (خیلی خیلی بزرگ) می باشند. قوی ترین ایزوفرم از لحاظ بیولوژیکی پرولاکتین کوچک آزاد مونومر است که شامل 199 اسید آمینه بوده و وزن ملکولی آن 23 کیلو دالتون می باشد.

 گیرنده پرولاکتین جزو اعضای خانواده بزرگ گیرنده تیپ 1 سیتوکین/هماتوپوئتیک است و بطور وسیعی در سیستم ایمنی شامل مونوسیت ها، لنفوسیت ها، ماکروفاژها، سلول هایnatural killer ، گرانولوسیت ها و سلول های اپیتلیال تیموس وجود دارد. بنابراین اتصال پرولاکتین به گیرنده اش مسیرهای سیگنالینگ جلوتر را که تکثیر، تمایز، ترشح و بقای سلول های ایمنی را باعث می شود فعال می نماید. این ملکول عضو جدایی ناپذیر شبکه ایمنی- نورواندوکرینی است و بطور زیادی با بیماری های خودایمنی مرتبط می باشد.

پرولاکتین و نوسانات ایمنی

پرولاکتین به شدت پاسخ های ایمنی ذاتی و اکتسابی را ترغیب می کند و بلوغ تیموسیت های CD4- و CD8- به سلول های T CD4+ CD8+ از طریق گیرنده IL-2 را مدیریت می نماید. ارتباط مستقیمی بین سطح پرولاکتین و تعداد لنفوسیت های B و CD4+ T گزارش شده است. بعبارت دیگر افزایش پرولاکتین در خون می تواند حذف کلون  سلول B را مختل نموده، باعث عدم تنظیم ویرایش گیرنده شده و آستانه فعال سازی سلول های Bرا کاهش داده و خودایمنی را باعث گردد. این ماده قادر است تولید سیتوکین نوعTh1 و Th2 را تغییر داده و باعث ترشحIL-6 و INF-γ شود و نقش تنظیمی روی سطح  IL-2 داشته باشد. علاوه براین پرولاکتین تولید ایمونوگلوبولین را افزایش می دهد، تکامل سلول های ارائه دهنده آنتی ژن دارای مجموعه سازگاری بافتی اصلی کلاس دو را تحریک می نماید و از مولکولهای تحریک کننده CD86،CD80، و CD40  پشتیبانی می کند. بطور قابل توجهی آنتی بادی های خودایمن مختلف شامل آنتی کاردیولیپین، آنتی پرولاکتین، anti-La،anti-Ro در بیماران دچار افزایش پرولاکتین خون دیده شده است. در آخر، نشان داده شده است که پرولاکتین روی سلول های دندریتیک تأثیر دارد و تولیدIFN-α را افزایش می دهد. در طی بارداری یکی از قطعی ترین سازگاریهای ایمونولوژیک تغییر از پاسخ التهابیTh1/Th17 به سمت پاسخ سلول تنظیم کننده Th2/T (Treg) می باشد که باعث تحمل شده و ازعملکرد سیتوتوکسی سیتی سلول های  natural killerجلوگیری می نماید. بر این اساس ، تفاوت در فعالیت بیماریهای خودایمنی متفاوت در دوران بارداری و بعد از زایمان گزارش شده است. برای درک بهتر تأثیرات پرولاکتین روی سلول های سیستم ایمنی در جدول 1 خلاصه شده است.

پرولاکتین در طی بارداری و شیردهی

هورمون های جنسی می توانند بر عملکردهای مختلف در شبکه سیستم ایمنی بدن تأثیر بگذارند. معمولا پرولاکتین و استروژن بعنوان محرک های ایمنی عمل می کنند در حالیکه پروژسترون و تستوسترون نقش مهارکننده دارند. بارداری باعث ایجاد تغییرات منحصر به فرد در سیگنالینگ غدد درون ریز و سیستم ایمنی می شود تا بتواند تکامل و بقای جفت و جنین را در محیط سیستم ایمنی مادر تحمل و پشتیبانی نماید. مقادیر پرولاکتین در طی بارداری افزایش یافته و در زمان زایمان به بالاترین حد خود می رسد. مکیدن باعث تحریک عصب منتهی به ناحیه سر پستان شده و بطور قوی تولید هورمون را باعث می گردد. طی تحقیقی توسط گروهی از دانشمندان مقادیر پرولاکتین را در زنانی که نوزادان شان را شیر دادند مورد بررسی قرار گرفت. در این تحقیق با موفقیت مقادیر پایه متغیر را بسته به تعداد شیردادن گزارش دادند ( از  ng/dl9 قبل تا ng/dl  74 ده دقیقه پس از شیردهی). بهمین ترتیب در طی بارداری و زمان شیردهی، چندین بیمار شروع یا عود بیماری را تجربه نمودند که این نشاندهنده تأثیر فعال پرولاکتین می باشد. در واقع ارتباط قابل ملاحظه ای بین مقادیر پرولاکتین و فعالیت بیماری دربیماران دچار لوپوس اریتماتوز سیستمیک، آرتریت روماتوئید و کاردیومیوپاتی محیطی یافت گردید بنابراین این بیماران باید از شیردادن اجتناب ورزند.

پرولاکتین و نقش آگونیست های دوپامین

دوپامین یا با تأثیر مستقیم روی هیپوفیز یا با تحریک گیرنده های پس سیناپسی دوپامین در هیپوتالاموس یک مهارکننده مؤثر برای ترشح پرولاکتین است و انتشار فاکتور مهاری پرولاکتین را تحریک می نماید. بروموکریپتین یک آلکالوئید ارگوت است که به گیرنده های دوپامین متصل شده و از سیناپس مرکزی پرولاکتین جلوگیری می نماید. علاوه براین، این دارو می تواند روی لنفوسیت های T و B از طریق گیرنده های دوپامین تأثیر بگذارد. نشان داده شده است که بروموکریپتین تولید آنتی بادی های خودایمن را کاهش داده و روی عملکرد لنفوسیت تأثیر می گذارد و بیان ملکول های سطحی را تنظیم می کند. در مقابل، هیچ تأثیر روشنی در تولید پرولاکتین خارج از هیپوفیز ندارد. در خاتمه، تأثیرات درمانی مفید در آزمایشات انسان و موش، و سمیت پایین دارو دلیل محکمی برای استفاده آن در پیشنهادهای درمانی آینده می باشد.

افزایش پرولاکتین در خون و بیماری های خودایمن

افزایش پرولاکتین در خون در بیماران دچار چندین بیماری خودایمن گزارش شده است که معمولا در توسعه و تداوم بیماری تأثیر دارد. پیشنهاد شده است که ارتباط بین پرولاکتین و خودایمنی دارای یک زمینه ژنتیکی می باشد. ژن پرولاکتین روی بازوی کوتاه کروموزوم 6، نزدیک ناحیه HLA-DRB1 قرار دارد که به دلیل ارتباط آن با اختلالات وابسته به سیستم ایمنی بدن مشهور است.

پرولاکتین و لوپوس اریتماتوز سیستمیک

لوپوس اریتماتوز سیستمیک یک بیماری خودایمن است که معمولا زنان جوان در سنین باروری را درگیر می کند. افزایش پرولاکتین خون در طیف وسیعی از بیماران دچار لوپوس در هر دو جنسیت گزارش شده است (33-15%). در این راستا، مقادیر پرولاکتین ارتباط  مستقیمی با فعالیت بیماری های سرولوژیکی و بالینی دارند. نتایج بدست آمده از چندین آزمایش نیز ارتباط بین درگیری های نورولوژیکی، کلیوی و هماتولوژیکی، التهاب سروز، افزایش آنتی بادی های علیه DNA دو رشته ای، و کاهش کمپلمان را گزارش می دهند. علاوه براین، پرولاکتین تکامل فنوتیپ شبه-لوپوس  در موش غیر مستعد را تقویت می کند و بیماری را در تحقیقات آزمایشی لوپوس موشی تشدید می نماید. در طول بارداری، افزایش پرولاکتین خون با لوپوس آنتی کوآگولانت، فعالیت بیماری و نتایج نامطلوب  برای مادر و جنین مرتبط است. در این راستا، وجود آنتی بادی های علیه پرولاکتین با بیماری با شدت کمتر و نتیجه بهتر در بیماران باردار مرتبط بود. نشان داده شده است  که درمان زنان باردار با بروموکریپتین از عود بیماری جلوگیری می نماید ، نتایج را بهترمی سازد، و دوزهای درمان همزمان استروئیدی را کاهش می دهد. در خاتمه، شواهد قوی نقش پرولاکتین در بیماری زایی و فعالیت لوپوس اریتماتوز سیستمیک را تأیید می نماید.

پرولاکتین و سندرم آنتی فسفولیپید

سندرم آنتی فسفولیپید یک بیماری سیستمیک خودایمن است که با حوادث ترومبوتیک و یا مرگ و میر ناشی از بارداری در حضور آنتی بادی های آنتی فسفولیپید مشخص می گردد. افزایش پرولاکتین در خون در 12 درصد بیماران دچار سندرم آنتی فسفولیپید بدون در نظر گرفتن جنس و زیرگروه بیماری مشاهده شد. به همین ترتیب، نشان داده شد که مقادیر هورمون با وجود لوپوس آنتی کوآگولانت، عقب ماندگی رشد داخل رحمی، و سقط جنین در بین بیماران باردار مرتبط است.  درمقایسه، اگرچه پرولاکتین اخیرا بعنوان یک عامل جدید خطرزا برای بیماری های ترومبوتیک پیشنهاد شده بود هیچ ارتباط قابل توجهی با حوادث ترومبوتیک دیده نشد. قبلا بروموکریپتین روی مدل های حیوانی دچار سندرم آنتی فسفولیپید و لوپوس آزمایش شده و اثر سرکوب کننده ای احتمالا از طریق القای سلول های سرکوب گر CD8 غیراختصاصی طبیعی روی هر دو بیماری نشان داد.

پرولاکتین و آرتریت روماتوئید

آرتریت روماتوئید یک بیماری خودایمن مزمن است که اگر درمان نشود منجر به تخریب پیشرونده و غیر قابل برگشت غضروف و استخوان می شود. ارتباط بین پرولاکتین و آرتریت روماتوئید بدلیل نزدیکی جایگاه ژن پرولاکتین انسان و ناحیه HLA پدید آمده است. مطالعات اخیر مقادیر بالاتر پرولاکتین در سرم و مایع سینوویال بیماران دچار آرتریت روماتوئید را گزارش نموده است. این امر نشاندهنده رابطه افزایش تولید از طریق  ترشح  توسط سلولهای ایمنی چه سیستمیک و چه موضعی ، و فعالیت بیماری است. زنان باردار دچار آرتریت روماتوئید، بعلت دوره زودگذر افزایش کورتیزول، پیشرفت بیماری را تجربه می کنند. پس از زایمان، شعله ور شدن بیماری اغلب گزارش شده است. زنانی که شیر می دهند بعد از اولین زایمان  ریسک بالاتری برای پیشرفت آرتریت روماتوئید دارند که نشانه اثر فعال پرولاکتین است. علاوه براین ، تقریبا 90% این زنان در سه ماهه اول پس از زایمان دچار عود بیماری شده و بیماری تقریبا در تمامی بیماران طی 9 ماه آینده شعله ور خواهد شد. در واقع، بیماری شدید با دوره شیردهی طولانی تر و تعداد بیشتر کودکان تغذیه شده با شیرمادر همراه بود. در مدل های حیوانی، بروموکریپتین قادر به سرکوب  تشدید آرتریت های ناشی از کلاژن پس از زایمان بود. در انسان، درمان با بروموکریپتین یافته های متناقضی را نشان داد، احتمالا به این دلیل که بروموکریپتین روی تولید پرولاکتین مشتق از لنفوسیت ها تأثیری ندارد. بنابراین، پرولاکتین تولید شده سیستمیک و موضعی ممکن است سهم های متمایزی در آرتریت های التهابی داشته باشند.

پرولاکتین و اسکلروزیس سیستمیک

اسکلروزیس سیستمیک یک بیماری بافت پیوندی است که با تغییرات میکروواسکولار، تخریب سیستم ایمنی و تجمع زیاد کلاژن و سایر مواد ماتریکس در پوست و اندام های داخلی مشخص می شود. مقادیر بالای پرولاکتین در 59-13% بیماران دچار اسکلروزیس سیستمیک گزارش شده است. به همین ترتیب ارتباط مهمی بین مقادیر هورمون و شدت اسکلروز پوستی، درگیری قلبی عروقی و ریه یافت شد. بنظر می رسد منابع پرولاکتین در این بیماری تحت تأثیر ترشحات افزایش یافته لنفوسیتی، افزایش دوپامین، و تحریک شدن توسط دارو خصوصا بوسیله داروهای ضد افسردگی و داروهای پروکینتیک (تسهیل‌کننده حرکات روده) باشد. اگرچه موارد گزارش شده ای از زنانی با نارسایی ارگان خصوصا  فشار خون ریوی و فیبروز پوستی شدید وجود دارد اما بارداری به خودی خود بیماری را تشدید نمی کند. بیماران دچار بیماری با دوره ای کمتر از 4 سال و با زیرگروه پوستی منتشر، و وجود آنتی بادی های  anti-RNA polymerase III یا آنتی توپوایزومراز 1 در معرض خطر بیشتری برای عوارض زایمان هستند و باید بارداری را تا زمانیکه بیماری به حالت خاموش در آید به تعویق اندازند. در خاتمه، مشخص گردید که پرولاکتین با شدت و فعالیت بیماری در ارتباط می باشد.

پرولاکتین و مولتیپل اسلکروزیس 

مولتیپل اسکلروزیس یک اختلال التهابی مزمن است که سیستم اعصاب مرکزی را درگیر می نماید. در مدل های حیوانی که آنسفالیت خودایمن آزمایشی در آنها شکل گرفته اعتقاد بر این است که یک پاسخ التهابی علیه الیگودندروسیت هایی که غلافهای میلین اطراف آکسون های عصبی را احاطه می کنند می باشد  که توسط سلولهای واکنش دهنده میلینCD4 + Th1 / Th17 تشکیل شده اند. چندین تحقیق ارتباط بین افزایش پرولاکتین خون و شروع یا عود بیماری و تعداد سلول های ترشح کننده آنتی بادی anti-myelin oligodendrocyte glycoprotein را گزارش داده اند. در واقع، منبع مقادیر بالای پرولاکتین بین این بیماران نامشخص است اگرچه مشاهدات انجام شده احتمال می دهد که ممکن است  مربوط به قسمتی ازاختلال در تنظیم محور هیپوتالاموس-هیپوفیز-آدرنال غیر اختصاصی که در اثر نورودژنراسیون و/یا از بین رفتن میلین ایجاد می گردد باشد. اخیرا این باور وجود دارد که پرولاکتین یک اثر دوجانبه روی سیستم اعصاب مرکزی دارد. از یک طرف  پرولاکتین ممکن است با ارائه سیگنال های احیا کننده سلول های عصبی و الیگودندروسیت ها و سلول های بنیادی / پیش ساز عصبی بزرگسالان،  ترمیم سیستم را پشتیبانی نماید. از طرف دیگر ، تحریک آن در سلولهای ایمنی محیطی ممکن است باعث افزایش پاسخهای ایمنی ناپایدار گردد و روی بیماری  تأثیر منفی بگذارد. عموما این باور وجود دارد که بارداری تأثیر منفی روی زنانی که دچار مولتیپل اسکلروزیس هستند  دارد، باعث تشدید بیماری پس از زایمان شده و ناتوانی دائمی را افزایش می دهد. امروزه  مشخص شده است که خطر عود بیماری بدون در نظرگرفتن داروهای مصرفی  و یا شیردهی  در سه ماهه سوم بارداری کاهش یافته و در 3 تا 4 ماه اول پس از زایمان سه برابر افزایش می یابد. اخیرا مطالعات نشان داده است که بازگشت زودهنگام قاعدگی با خطر بیشتر عود بیماری در 6 ماهه اول پس از زایمان مرتبط بوده که حاکی از یک محافظت طبیعی ناشی از شیردهی است. به همین ترتیب عدم قاعدگی طولانی مدت شیردهی با خطر پایین تر از عودهای پس از زایمان ارتباط داشت. در خاتمه می توان گفت که  شواهد محافظت احتمالی ناشی ازشیردهی انحصاری  را مطرح می نماید اگرچه هیچ مطالعه ای اثرات طولانی مدت شیردهی ، خصوصا به صورت انحصاری را بررسی نکرده است.

پرولاکتین و بیماری سیلیاک:

بیماری سیلیاک یک آنتروپاتی خودایمن حساس به گلوتن است که هر دو ایمنی ذاتی و اکتسابی در پیشرفت آن درگیر هستند. مقادیر پرولاکتین سرم بطور مثبت با فعالیت بیماری، میزان تحلیل موکوسی،  وبا غلظت آنتی بادی های علیه اندومیزیال سرم ارتباط دارد. اخیرا تحقیقی کاهش مقادیر پرولاکتین بعد از 6 ماه رژیم عاری از گلوتن را نشان داد. شواهد کاهش پرولاکتین همزمان با کاهش آنتی بادی های ضد ترانس گلوتامیناز ارتباط مستقیمی با رژیم بدون گلوتن و سطح هورمون نشان می دهد.

پرولاکتین و بیماری تیروئید خودایمن:

 بیماری های خودایمن تیروئید اساسا شامل دواختلال می باشند، بیماری Graveو تیروئیدیت هاشیموتو. افزایش پرولاکتین خون در 20% بیماران دچار بیماری خودایمن تیروئید وجود دارد و در بیماران دچار کم کاری تیروئید دوبرابر می باشد. حدود 90% بیماران مبتلا به تیروئیدیت هاشیموتو بطور قابل توجهی دارای مقادیر بالاتر پرولاکتین همراه با کاهش مقدار کورتیزول هستند. نقش آگونیست های دوپامین در درمان بیماری خودایمن تیروئید هنوز مشخص نگردیده است.

پرولاکتین و کاردیومیوپاتی محیطی:

کاردیومیوپاتی محیطی  یک  نارسایی احتقانی قلب است که در آخرین ماه بارداری یا 5 ماه پس از زایمان  بدون وجود هیچ پیش زمینه بیماری قلبی ایجاد می گردد. اتیولوژی (علت شناسی) این بیماری نامشخص است اگرچه علل احتمالی از جمله کمبود تغذیه ای، عفونت های ویروسی، سیتوکین های فعال شده با استرس، پاسخ پاتولوژیکی به استرس همودینامیک، التهاب، و واکنش های خودایمنی پیشنهاد شده است. شواهد، حاکی از نقش فعال پرولاکتین در بیماری زایی این بیماری می باشد. افزایش استرس اکسیداتیو منجر به تولید پرولاکتین 16 کیلو دالتونی و متعاقب آن اختلال در عروق قلبی و متابولیسم آن شده و به نارسایی سیستولیک قلب منجر می شود. بطور قابل توجهی وجود آنتی بای هایی علیه میوزین سارکومری و ترپونین 1 بین زنان دچار کاردیومیوپاتی محیطی دیده شده است که حاکی از وجود یک اختلال خود ایمنی زمینه ای است. علاوه براین، این آنتی بادی ها مرتبط با شدت  اختلال در عملکرد بطن چپ و میزان کم بهبود کامل قلبی بعد از پیگیری می باشد. جالب توجه است که بیمارانی که دارای یک پروفایل سیتوکینی غیر طبیعی (مقادیر افزایش یافتهTNF،IL-6 و گیرنده های Fas محلول)، مقادیر کاهش یافته CD4+ CD25lo Tregs، و کاهش قابل توجهی در مقدار پروژسترون ، استرادیول و ریلاکسین پلاسما هستند دچار پاسخ های ایمنی غیرطبیعی و فرآیندهای التهابی می باشند. اخیرا آگونیست های دوپامین نتایج امیدوارکننده ای در درمان این بیماری نشان داده اند. بیانیه موضع اروپا در سال 2010 ، تغذیه با شیر مادر را بر اساس نگرانی در مورد تداوم مسیرهای پرولاکتین تشویق نمی کند.

نتیجه گیری

اعتقاد بر این است که تفاوت بین جنسیت در بیماری های خود ایمنی به هورمون های جنسی مربوط  است. پرولاکتین تأثیر زیادی روی تغییرات سیستم ایمنی خصوصا جلوگیری از انتخاب منفی لنفوسیت های B اتوراکتیو دارد و مرتبط با بیماری زایی چندین اختلال خودایمن می باشد. در طول بارداری و دوران شیردهی، بیماران خودایمن مختلف عود بیماری را تجربه می نمایند که حاکی از تأثیر فعال پرولاکتین می باشد. تحقیقات ایمنولوژیکی  در دوران بارداری و پس از زایمان در زنانی که دچار بیماری های خودایمن می باشند فرصت بیولوژیکی ارزشمندی را برای پیشرفت آگاهی  ما از تأثیرات هورمونی روی عود بیماری فراهم می آورد. اگرچه علاقمندی در مورد ارتباط بین پرولاکتین، تغییرات ایمنی و بیماری های خودایمن در سالهای اخیر پدیدار گشته است همچنان تحقیقات بیشتری برای تعیین تأثیر پرولاکتین در بیماری های خودایمن لازم می باشد. در نهایت،  میکروبیوم گوارشی (تمامی باکتری‌ها، قارچها و دیگر انواع میکروب‌هایی که بطور بومی در دستگاه گوارش انسان زندگی می‌کنند)، ترانس کریپتوم سلول های ایمنی (مجموعه‌ای از مولکول‌های mRNA  یا رونوشت‌هایی است که در یک سلول یا در جمعیتی از سلول‌ها بیان می‌شود) و پروتئوم (کلیه پروتئین‌هایی که در یک سلول در یک زمان مشخص بیان می‌شود) ممکن است جواب این سوال های حل نشده تا به امروز باشند.



تاریخ انتشار: 17:40:12 1398/11/19
Shortcut keys: Prev=Right , Next=Left
رفتن به بالای صفحه