پزشكان به طور معمول براي خانمها آزمايش B-HCG درخواست مي‏نمايند. نتايج مثبت از 10 تا بيش از IU/L ۹۰۰ ممكن است گزارش شود. اما ممكن است نه حاملگي داخل رحمي وجود داشته باشد (با سونوگرافي و كورتاژ) و نه حاملگي نا بجا يافت شود (با كمك سونوگرافي و لاپاروسكوپي). برای توضیح اينگونه موارد به كوريوكارسينوما و بيماريهاي تروفوبلاستيك حاملگي، كه از سلولهاي جفتي مشتق شده و از حاملگي قبلي در رحم باقي مانده‏اند، اشاره شده است که طبعاً نیازمند اقدامات تهاجمی با عوارض احتمالی ناگواراست. از سوی دیگر در غیاب تمامی موارد مذکور، ممکن است با یک نتیجه مثبت کاذب روبرو باشیم. آگاهی پزشک و آزمایشگاه از علل افزايش كاذب B-HCG در خانمهاي غيرباردار و انجام احتياطات لازمه و بکارگیری تکنیکهای خاص، ضرورتی غیرقابل اجتناب است.

گونادوتروپين جفتي (Human Chorionic Gonadotropin) (HCG) انساني در سال 1912 توسط آخنر كشف شد. اين هورمون موجب تداوم توليد پروژسترون در هفته‏هاي اول حاملگي مي‏گردد. ما امروزه به HCG به صورت يك گروه ملكولي با ساختار مشابه نگاه مي‏كنيم كه همگي بوسيله آزمون HCG سرمي در آزمايشگاه و يا توسط آزمونهاي حاملگي كه در خانه بر روي ادرار انجام مي‏شود قابل شناسايي هستند.اين گروه ملكولي شامل هورمون HCG ،HCG هيپرگليكوزيله اتوكرين(ملكولي كه در همان سلولي كه آنرا توليد نموده عمل مي‏كند)، زير واحد B آزاد (اتوكرين) و HCGهيپوفيزي و... مي‏باشند. HCG يك هورمون هترو دايمر بوده كه از يك زير واحد آلفا با وزن ملكولي 5/14 كيلو دالتون و يك زير واحد بتا با وزن ملكولي 2/22 كيلو دالتون تشكيل شده است. زير واحد آلفا HCG با ساير هورمونهاي هيپوفيزي مشابه مانند: LH ،FSH ،TSH مشابه است. در صورتيكه زير واحد بتا مسؤل اعمال بيولوژيكي هورمون مي‏باشد. HCG به اشكال متفاوتي وجود دارد: ملكول كامل- ملكول شكسته شده به وسيله آنزيم- قطعه مركزي زنجيره بتا (B core fragment)- زير واحد بتا بدون پپتيد C انتهايي- پپتيد انتهايي C زير واحد بتا. ملكول كامل شكل اصلي در سرم بوده و قطعه مركزي بتا شكل اصلي موجود در ادرار مي‏باشد. روشهاي مختلفي جهت اندازه‏گيري HCG در سرم وجود دارد اما اين روشها به دلايل زير از هم متفاوتند: 1- آنتي بادي واكنش دهنده با شكل ملكولي كه مي‏خواهد آنرا شناسايي نمايد (فقط شكلهاي شكسته نشده- شكسته شده و شكسته نشده-يا شكسته نشده و زير واحد بتاي آزاد) 2- تعداد شكلهاي مختلف ملكول براي ساختن كاليبراتورها 3- ساختار واكنش كه در آن از يك يا چند آنتي بادي استفاده شده است.

اعمال هورمون HCG :HCG در دوران حاملگي چندين عمل مختلف را انجام مي‏دهد. اين اعمال شامل تحريك توليد پروژسترون بوسيله سلولهاي جسم زرد و برقراري جريان خون كافي جهت جفت و تداوم رشد و تمايز جفت و جنين در دوران حاملگي مي‏باشد.

اعمال هورمون HCG هيپرگليكوزيله: این هورمون موجب جايگزيني و رشد جفت در حاملگي مي‏گردد. اين هورمون همچنين سبب رشد و تهاجم بدخيمي‏هايي مانند نئوپلاسم‏هاي تروفوبلاستيك، مول مهاجم و كوريو كارسينوما مي‏گردد.

اعمال هورمون HCG هيپوفيزي: این هورمون در طي سيكل قاعدگي توليد شده و به عمل هورمون LH كمك مي‏كند. در دوران يائسگي يا در حوالي آن مقدار زيادي از هورمون HCG هيپوفيزي در سرم مشاهده شده كه توسط آزمونهاي آزمايشگاهي قابل اندازه‏گيري مي‏باشد. اما HCG توليد شده پس از يائسگي عمل شناخته شده‏اي ندارد.

علل مثبت شدن آزمايش HCG در زنان غيرباردار: برخي از خانم‏ها با وجود مثبت بودن آزمايش BHCG ممكن است واقعاً باردار نباشند. عده‏اي از آنها در سنين باروري هستند اما در سونوگرافي آنها ساك حاملگي مشاهده نمي‏شود. برخي از آنها هم مطمئن هستند كه باردار نيستند زيرا در دوران يائسگي قرار دارند. امروزه به دليل اينكه آزمونBHCG يك آزمايش معمول به عنوان بخشي از بررسي‏هاي قبل از جراحي، عكسبرداري، بستري شدن در بيمارستان يا انجام روشهاي تهاجمي (عليرغم توجه به سن بيمار) مي‏باشد. چندين دليل اساسي وجود دارد كه چرا خانمي ممكن است آزمايش مثبتHCG داشته باشد ولي باردار نباشد:

1- HCG هيپوفيزي: HCG هيپوفيزي به طور معمول و طبيعي و در مقادير بسيار كم در طي سيكل قاعدگي توليد مي‏شود. مقدار HCG هيپوفيزي در حدود 1:120 هورمونLH يا كمتر از IU/L 2 است. اين نوع HCG فقط در طي سالهاي يائسگي توليد مي‏شود. بر روي كرموزوم 19 انسان هشت ژن زير واحد بتا هورمون HCG و يك ژن زير واحد بتا هورمون LH پشت به پشت هم قرار گرفته‏اند. هيپوتالاموس با آزاد سازي هورمون GnRH سيگنال توليد LH را به هيپوفيز ارسال مي‏نمايد. اين سيگنال شديدا بر روي توليد زير واحد بتا هورمون LH اثر مي‏گذارد ولي سيگنالي نيست كه بر روي زير واحد بتا هورمون HCG اثر نموده و توليد آنرا تشديد نمايد. اين دو هورمون زير واحد آلفاي مشتركي دارند. بنابراين به طور طبيعي مقدار كمي HCG در هيپوفيز ساخته مي‏شود. اين HCG مكمل LH در فعاليت طبيعي قاعدگي است. HCG هيپوفيزي 40 برابر قويتر از LH عمل ميكند در صورتيكه معدل ساخت آن بسيار كم است ( در حدود 1:120 غلظت LH). عمل LH پيشبرد رشد فوليكولهاي تخمدان، ميوزيس، تشكيل استيگما، تشكيل جسم زرد و توليد پروژسترون پس از تخمك‏گذاري مي‏باشد. فرض شده كه HCG هيپوفيزي بر روي گيرنده مشترك LH/HCG اثر نموده و به طور قابل توجهي اعمال سيكل قاعدگي را شدت مي‏بخشد. هنگاميكه زني يائسه مي‏گردد توليد استروژن و پروژسترون در او متوقف شده و آمنوره مي‏گردد. در اوايل يائسگي يا حوالي آن كه اين توقف جزيي است اوليگومنوره ايجاد مي‏شود. وقتي كه توليد استروژن كاهش يافت (در حوالي يائسگي) يا كاملا متوقف شد (در يائسگي) هورمون GnRH به طور قابل ملاحظه‏اي توليد LH ،FSH را توسط هيپوفيز تشديد نموده به همين دليل مقدارHCG هيپوفيزي از حالات قبلي بيشتر مي‏گردد. در دوران پيش از يائسگي و يا در يائسگي مقدار هورمون ممكن است IU/L 1-39 بوده كه قابل اندازه‏گيري با تمام روشهاي اندازه‏گيري HCG مي‏باشد LH هيپوفيزي140-40 IU/L و FSH هيپوفيزي هميشه بيشتر از IU/L 30 است. افزايش مقدار HCG ممكن است به طور طبيعي در افرادي كه در دوران يائسگي قرار دارند و يا در افرادي كه تاريخچه برداشتن تخمدان يا اووفروكتومي يا سالپينگو اووفروكتومي دوطرفه (تخمدان و لوله‏هاي فالوپ برداشته مي‏شوند) را دارند، مشاهده مي‏شود. اين افزايش مقدار HCG كاملاً عادي طبيعي و بي‏ضرر است. شناسايي منشا HCG هيپوفيزي جهت حذف ساير حالات احتمالي توليدHCG (سرطانها و بيماريهاي ترفوبلاستيك) بسيار مهم است. در يك مقاله خانم غيرباردار مبتلا به CRF گزارش شده كه آزمايش HCG سرمي وي مثبت بود. محققان علت اين افزايش را اختلال در كليرانس كليوي مي‏دانند.

2- بيماريهاي تروفوبلاستيك خاموش: بيماريهاي تروفوبلاستيك خاموش يكي ديگر از علل معمول افزايش HCG در زنان غيرباردار است. مول هيداتيفرم علت شايع سقط جنين است. بقاياي بافت مول هيداتيفرم در رحم اغلب نقاط ريز بافت بسيار تمايز يافته جفتي يا باقيمانده سلولهاي سينسيتيو تروفوبلاست هستند. اين نقاط بافتي بطور منظم توليدHCG نموده و پيش برنده تهاجم نيستند و HCG هيپرگليكوزيله توليد نمي‏كنند و فقط موجب مثبت‏شدن آزمايش HCG مي‏گردند. در بيشتر موارد نقاط ريز در مدت شش ماه سركوب شده و يا ناپديد مي‏گردند. اما در حدود 10% موارد اين نقاط ريز رشد نموده و HCG هيپرگليكوزيله توليد كرده و سلولهاي سينسيتيو تروفوبلاست در آنها ظاهر شده و بدخيم مي‏گردند. در اين موارد مقدار HCG افزايش يافته و بيمار بايستي شيمي درماني گردد.

3-سرطانها: براساس آنچه كه در مقالات آمده است وقتي كه يك سرطان اوليه پيشرفت مي‏كند مي‏تواند موادي شبيه HCG را توليد كند. اين مواد همان زير واحد بتاي آزاد(Free B subunit) بوده كه در نمونه سرم قابل شناسايي است. محصول تجزيه زير واحد بتاي آزاد قطعه مركزي (B core fragment) بوده كه در نمونه ادرار قابل شناسايي است. تحقيقات نشان داده اند كه سرطانهاي پيشرفته نه تنها زير واحد بتاي آزاد را توليد مي‏كنند بلكه از آن در پيشبرد رشد سلولهاي سرطاني استفاده مي‏كنند. امروزه از واكسن‏هايي در تحقيقات باليني استفاده مي‏گردد كه موجب توليد آنتي‏بادي بر ضد زير واحد بتاي آزاد شده كه اين آنتي‏بادي مي‏تواند موجب حذف زير واحد بتاي آزاد و توقف رشد سرطان گردد.

4- نئوپلاسم تروفوبلاستيك يا كوريو كارسينوما: نئوپلاسم تروفوبلاستيك حاملگي (كوريو كارسينوما بدون تاييد هيستولوژيك) و كوريوكارسينوما بدخيمي‏هايي هستند كه از حاملگي‏هاي طبيعي يا حاملگي مول هيداتيفرم مشتق مي‏شوند. باقيماندن عميق سلولهاي سيتوتروفوبلاست (سلولهاي ريشه جفت) متعاقب زايمان و بعد از تولد جفت يا برداشتن مول هيداتيفرم به روش جراحي مي‏توانند ترانسفرمه شوند، زيرا نمي‏توانند فيوز شده و به سلولهاي سينسيتيو تروفوبلاست خوش‏خيم تبديل شوند. اين سلولها بعدا HCGهيپرگليكوزيله توليد نموده كه موجب پيشبرد تهاجم مي‏گردد. سلولهاي تروفوبلاست ترانسفورمه به تمام رحم دست اندازي نموده و به كليه، ريه و مغز متاستاز مي‏دهند. نئوپلاسم تروفوبلاستيك حاملگي يا كوريوكارسينوما يكي از مهاجم‏ترين بيماريهاي بدخيم شناخته شده براي انسان است و به شيمي درماني پاسخ داده و بقا 5 ساله بالايي در حدود 90-80 درصد موارد را دارد. همانطور كه گفته شد در اين بيماري مقادير زيادي HCG هيپرگليكوزيله آزاد مي‏شود كه اگر به درستي اندازه‏گيري گردد بيمار سريعا جهت بررسي مرحله بيماري سي تي اسكن شده و تحت شيمي درماني قرار مي‏گيرد.

5- سندروم HCG خانوادگي (Familial HCG Syndrome): اين سندروم جديدا كشف شده و يكي ديگر ازعلل مثبت شدن آزمايش HCG در غياب حاملگي است. مردان و زنان افزايش توليد HCG را از طريق ارثي كسب مي‏كنند. مقدار HCG سرمي در اين افراد از IU/L 1-135 گزارش شده است. اين حالت در چندين زن و مرد در يك خانواده (معمولا در برادران و خواهران) و در يكي از والدين وجود دارد. تمام موارد گزارش شده به اشتباه قبل از عمل جراحي باردار تشخيص داده شده‏اند و جراحي آنها به دليل مشكوك بودن پزشك به حاملگي و يا سرطان انجام نشده است. در اين سندروم بيماران HCG ،HCG هيپوفيزي و HCG هيپرگليكوزيله توليد نكرده سرطان و نئوپلاسم تروفوبلاستيك حاملگي يا كوريو كارسينوما نداشته و HCG مثبت كاذب ندارند. چند مورد از اين حالت تاكنون گزارش شده كه در آنها همگي يك شكل تجزيه شده از زنجيره بتاي آزاد را توليد مي‏كنند. در اين حالت زنجيره بتاي آزاد فاقد قسمت پپتيد انتهايي C مي‏باشد. اين HCG از نظر بيولوژيكي غيرفعال بوده بنابراين تداخلي در سيكل قاعدگي يا تخمك‏گذاري زنان يا توليد اسپرم در مردان ايجاد نكرده و فقط موجب مثبت شدن آزمايش HCG سرمي مي‏گردد.

6- درمان با HCG: هنگاميكه از HCG به عنوان دارو جهت القا تخمك‏گذاري استفاده مي‏شود، غلظت سرمي آن پس از تزريق 5000 واحد بين المللي HCG بهIU/L500-1000 رسيده و در طي 12-8 روز به كمتر از IU/L 5 مي‏رسد.

7- استفاده از HCG به عنوان مواد نيرو زا: برخي از ورزشكاران ممكن است جهت دوپينگ از HCG براي تحريك توليد هورمونهاي استروئيدي استفاده مي‏كنند كه اين خود ممكن است سبب افزايش مقدار سرمي HCG گردد.

8- نتايج مثبت كاذب HCG: اكثر كيت‏هاي تجاري براي شناسايي HCG بر پايه مدل ساندويچي بنا شده‏اند كه در آنها از دو آنتي‏بادي استفاده مي‏شود. اولين آنتي‏بادي، آنتي‏بادي منوكلونال ضد HCG است كه جهت گرفتن HCG بر روي يك فاز جامد ثابت شده است. آنتي‏بادي ثانويه يا آشكارساز منوكلونال يا پلي‏كلونال بوده و به اپي توپ ديگري از HCG متصل و با يك آنزيم نشاندار شده و تشكيل ساندويچي را با HCGمي‏دهد. غلظت HCG ارتباط مستقيمي با آنتي‏بادي آشكارساز متصل داشته و در مقايسه با منحني كاليبراسيون غلظت HCG در سرم مشخص مي‏شود. آنتي‏بادي اوليه و ثانويه ممكن است از موش يا بز گرفته شوند. نتايج مثبت كاذب معمولا بواسطه وجود آنتي‏باديهاي هتروفيل در سرم بيماران ايجاد مي‏شود. آنتي‏باديهاي هتروفيل آنتي‏باديهاي انساني بر عليه آنتي‏باديهاي حيواني هستند. شناخته شده‏ترين آنتي‏بادي‏هاي تداخل كننده (HAMA) Human Anti Mouse Antibody) مي‏باشد. اما آنتي‏بادي‏هاي ضد حيوانات ديگر مانند بز (HAGA)، گوسفند (HASA)، خرگوش (HARA) نيز ممكن است سبب تداخل گردند. آنتي‏بادي‏هاي هتروفيل با ايجاد پل بين آنتي‏بادي گيرنده و آشكارساز موجب ايجاد واكنش مثبت كاذب مي‏گردند. آنتي‏بادي‏هاي هتروفيل به دو نوع تقسيم مي‏شوند: نوع اول كه نادر بوده و اختصاص به آنتي‏باديهاي حيواني دارد. معمولا اين آنتي- بادي‏ها بعد از اينكه فرد در معرض آنتي‏بادي‏هاي مونوكلونال موشي قرار گرفت (بواسطه تزريق) ساخته مي‏شوند. در روشهاي عكسبرداري و شيمي درماني كه عمل هدف‏گيري بافت مورد نظر بوسيله آنتي‏بادي‏هاي مونوكلونال موشي انجام مي‏شود،HAMA بوجود مي‏آيد. معمولا اثر اين نوع آنتي‏باديها در سنجش‏هاي ايمني به مراتب از نوع دوم بيشتر است. نوع دوم كه شايعتر است آنتي‏بادي‏هاي غيراختصاصي با افينيته پايين هستند. اين آنتي‏بادي‏ها معمولا در اثر مواجهه شدن فرد با پروتئينهاي حيواني (تغذيه، تماس محيطي، تنفس، واكسنها) بوجود مي‏آيند. فاكتور روماتوئيد كه يك آنتي‏بادي ضد ايمونوگلوبولين است نيز ممكن است با آنتي‏باديهاي حيواني واكنش دهد. گفته شده در روشهايي كه در آنها از دو آنتي‏بادي (موش و بز) استفاده مي‏شود نسبت به روشهايي كه در آنها هر دو آنتي‏بادي موشي است كمتر تحت تاثير واكنش مثبت كاذب قرار مي‏گيرند. اما چون ايمونوگلوبولين‏هاي گونه‏هاي مختلف شديدا همولوگ هستند يك آنتي‏بادي هتروفيل ممكن است با ايمونوگلوبولين‏هاي حيوانات ديگر واكنش دهد. بنابراين استفاده از آنتي‏بادي گيرنده و آشكارساز از گونه‏هاي مختلف مانند موش و بز نمي‏تواند اين مسئله را حذف نمايد. برخي ازشركت‏هاي سازنده كيت‏هاي الايزا جهت حذف تداخلات ناشي از آنتي‏بادي‏هاي هتروفيل ايمونوگلوبولين‏هايي را به معرف‏هاي خود اضافه مي‏كنند. اما سرم برخي بيماران حاوي مقادير بسيار زيادي از آنتي‏باديهاي هتروفيل بوده و اثر مواد بلوك كننده براي خنثي‏سازي آنها كافي نبوده و نتيجه مثبت كاذب اجتناب ناپذير است. گزارشات نشان مي‏دهد كه سرم 30 تا40 درصد افراد داراي آنتي‏باديهاي هتروفيل است. در يك مطالعه وسيع شيوع آنتي‏باديهاي هتروفيل جهت تاثير در نتيجه آزمايش HCG تقريبا در حدود 4-3 درصد جمعيت مورد مطالعه گزارش شده است. اين بررسي بيانگر اهميت تاثير آنتي‏باديهاي هتروفيل در نتيجه آزمايش بوده و آزمايشگاهها بايد از اين پديده آگاهي داشته و آمادگي برخورد با آن را داشته باشند. روشهاي مختلفي جهت شناسايي تداخل ناشي از آنتي‏باديهاي هتروفيل در اندازه‏گيريHCG سرمي وجود دارد كه عبارتند از:

1- آزمايش مجدد نمونه با استفاده از يك كيت از همان روش يا با يك كيت از روش ديگر: درجه تداخل ناشي از آنتي‏باديهاي هتروفيل در روشهاي مختلف واقعا متفاوت است. غلظت HCG در روش اليزاي دو مرحله‏اي در حدود 20% كمتر از روش اليزاي ساندويچي يك مرحله‏اي (انكوباسيون همزمان نمونه با هردو آنتي‏بادي گيرنده و نشاندار) است. اين تفاوت در دو سنجش متفاوت اليزا حدود 80% است.

2- تكرار نمونه‏گيري از بيمار: گاهي لازم است تا نمونه جديدي از بيمار گرفته شود. مقدار HCG ناشي از نتايج مثبت كاذب معمولا در نمونه ديگري كه در طي 2-1 هفته بعد از بيمار گرفته شود با نمونه اوليه مشابه است. در صورتيكه در سرطانها غلظتHCG معمولا با گذشت زمان افزايش مي‏يابد.

3- رقيق كردن سرم بيمار: در اين روش سرم بيماران به طور سريال در يك ماتريكس پروتئيني فاقد HCG (مثلا استاندارد صفر يا بافر رقيق كننده موجود در كيت) رقيق شده و HCG در نمونه رقيق شده و نمونه اوليه به صورت دوتايي اندازه‏گيري مي‏گردد. نتايج غيرموازي (غلظت متناسب با فاكتور رقت نيست) نشاندهنده وجود تداخل ناشي از آنتي‏باديهاي هتروفيل است. در روش رقيق‏سازي معمولا نتايج بدست آمده كمتر از نتايج مورد انتظار است.

4- آزمايش همزمان بر روي نمونه ادرار بيمار: آنتي‏باديهاي هتروفيل با وزن ملوكولي 150 كيلودالتون به دليل وزن ملوكولي بالا توسط گلومرولهاي كليه فيلتر نشده و بنابراين در ادرار وجود نداشته و نمي‏توانند در آزمايش ادرار تداخل نمايند. اگر مقدار HCG در سرم هنوز در حال افزايش بود نتيجه منفي ادرار ممكن است ناشي از ادرار خيلي رقيق باشد كه آنرا مي‏توان با اندازه‏گيري وزن مخصوص يا اندازه‏گيري كراتينين ادرار تشخيص داد. در ادراري با وزن مخصوص 015/1 غلظت HCG در ادراردر حدود 50% غلظت سرمي آن است. بنابراين نتيجه منفي در ادرار نشانه قابل اعتمادي جهت وجود نتيجه مثبت كاذب ناشي از آنتي‏باديهاي هتروفيل است. اگر HCG اندازه‏گيري شده در ادرار B-HCG باشدغلظت آن در ادرار معمولا خيلي كمتر از مقدار سرمي آن است. زيرا قسمت اعظم آن در طي ترشح به داخل ادرار به HCGBcf تجزيه مي‏شود و اكثر روشهاي سنجش HCG قادر به اندازه‏گيري HCGBc در ادرار نمي‏باشند.

5- اضافه كردن مواد سد كننده آنتي‏باديهاي هتروفيل(Heterpphil antibody Blocking Agent): اين معرف‏ها كه تحت عنوان HBT ناميده مي شوند بسيار مورد استفاده قرار گرفته و نتايج رضايت بخشي دارند.اين لوله ها حاوي ايمونوگلوبولين هاي ضد آنتي باديهاي هتروفيل هستند. استفاده از آنها آسان بوده و تقريبا ارزانندو ميتوانند اثر آنتي باديهاي هتروفيل را كاهش داده و يا حذف كنند.در اين روش 5/. سي سي سرم به لوله اضافه شده و پس از انكوباسيون, سرم بيمار مجددا جهت اندازه‏گيري مقدار HCG اندازه‏گيري مي‏گردد. نتايج منفي يا كاهش مقدار HCG نسبت به نمونه اوليه نشاندهنده وجود آنتي‏باديهاي هتروفيل است.

6- اندازه‏گيري هورمونهاي LH ،FSH بيمار: هنگاميكه زن جواني با اندازه‏گيري مقدار سرمي HCG جهت تومورهاي تروفوبلاستيك پايش مي‏گردد بايد مقدارمحدوده مرجع HCG پس از يائسگي را داشته باشيم زيرا غلظت HCG در اين موارد اغلب ازIU/L 3-5 فراتر رفته وحتي گاهي به IU/L 10-15 نيز مي‏رسد. اين مقادير نشاندهنده عود بيماري نبوده بلكه يك پاسخ فيزيولوژيك به سرگوب گونادهاست. اين حالت را مي‏توان با اندازه‏گيري مقدار هورمونهاي LH ،FSH بيمارشناسايي نمود. در اين حالت مقدار سرمي اين دو هورمون در حدود مقادير پس از يائسگي هستند.

7- ساير روشها: با روشهاي ديگري نيز مي‏توان اثر آنتي‏باديهاي هتروفيل را حذف نموده و يا كاهش داد اما اكثرا پرهزينه بوده و قابل انجام در آزمايشگاههاي باليني نيستند. اين روشها عبارتند از: الف) استخراج آناليت از نمونه  ب) افزودن سرم حيوان ايمن شده يا ايمن نشده پ) افزودن سوسپانسيون پروتئين A ت) رسوب گذاري با پلي‏اتيلن گليكول6000 ث) حرارت دادن سرم تا 90-70 درجه سانتيگراد (براي آناليت هاي مقاوم به حرارت) ج) افزودن IgG پلي‏كلونال اختصاصي گونه چ) اضافه نمودن قطعات FC آنتي‏بادي اختصاصي براي گونه.

نكته: 1- به دليل وجود منابع گوناگون و حالتهاي مختلف افزايش مقدار HCG (خوش خيم و پاتولوژيك) در سرم بيمار و همچنين هتروژنيسيته مولكول HCG لازم است كه بدانيم كدام شكل يا اشكال مولكولي HCG در روش سنجش مورد استفاده قرار گرفته است. 2- از استراتژيهاي آزمايشگاهي مناسب جهت كمك به پزشك و جلوگيري از مديريت نامناسب بيماراستفاده کنیم. 3-بيش از 100 نوع كيت جهت اندازه‏گيري HCGدر سرم وجود دارد. آگاهي آزمايشگاهها از ساختار كيت (روش سنجش) و معرف‏هاي به كار رفته در آن (نوع آنتي‏باديهاي به كار رفته)كمك زيادي به شناسايي موارد مثبت كاذب مي‏نمايد. 4- از استفاده شركت‏هاي سازنده از معرف‏هاي مناسبي جهت حذف تداخلات ناشي از آنتي‏باديهاي هتروفيل در كيت‏هاي خود مطمئن باشیم. 5- امكانات لازم در هنگام مواجهه با سرمهاي حاوي آنتي‏باديهاي هتروفيل را فراهم کنیم. 6- مركزي را كه در موقع لزوم بتوان نمونه بيماران را جهت شناسايي منشا تداخل (اندازه‏گيري HCGهيپرگليكوزيله- Free BHCG -HCGBcf و بررسي آنتي‏باديهاي هتروفيل) ارسال نمود، شناسائی کنیم.



تاریخ انتشار: 11:27:13 17/5/1391
Shortcut keys: Prev=Right , Next=Left
رفتن به بالای صفحه